بارها (مخصوصا این روزها بیشتر) این شعر را شنیده ایم. مذهبیونی که مشکلات موجود در جوامع اسلامی مخصوصا جمهوری اسلامی را می بینند، با تایید وجود مشکلات، با این گفته مشکلات را به گردن مسلمانان میاندارند! یا اگر از محاسن ممالک دیگر بگویید، میگویند سید جمال الدین اسدآبادی هم بعد از سفرش گفته: «در آنجا مسلمان نديدم اما مسلماني ديدم، در مشرق زمين هم زندگي کردم و مسلمان ديدم اما مسلماني ندیدم». به نظر من این گفته ها مبهم و بی معنی است که توضیح میدهم.
برای بررسی صحت این شعر نخست باید تعریف روشنی از «اسلام»، «عیب» و «مسلمانی» داشت. نخست اینکه این «اسلام» چیست که بی عیب است؟
اگر بگویید سنگسار عملی وحشیانه است میگویند این که در نص صریح قرآن نیست، بلکه در تفاسیر و سنت پیامبراسلام بوده است. ولی اگر بگویید بریدن دست دزد و کتک زدن زنان در نص قرآن آمده، میگویند باید تفاسیر قرآن را در نظر گرفت! اگر از «عقل گرایی» بگویید، میگویند ما در اسلام هم داریم! می پرسیم کجای اسلام؟ کجا در متن قرآن آمده؟ از سنت پیامبراسلام سندی موجود است؟ میگویند «آنچه عقل حکم میکند، دین هم حکم میکند و بالعکس» ولی این جمله در تناقض با باور به اسلام است. مثلا در اسلام اولین شرط، قبول قرآن به عنوان کتاب آسمانی و قبول معجزه بودن و معجزات پیامبر آن است؛ آیا باور کردن به معجزات «عقل گرایی» است؟ اگر معتقدید باور به معجزه مبتنی بر عقل است، آیا شما همه معجزات و داستانهای خارق العاده موجود در ادیان دیگر را هم باور میکنید؟ اگر معجزات دیگر ادیان را باور میکنید چرا به حقانیت آن ادیان باور ندارید؟ این چه عقلی است که معجزات اسلام را باور دارد و معجزات دیگر عقاید را باور ندارد؟ خلاصه هر حسنی را در هر گوشه از دنیا پیدا کنید، واعظان دینی میگویند ما در اسلام داریم! ولی آیا میتوانند سندی بر وجود آن در «اسلام» بیاورند؟ یا مثلا در مورد علم. بارها شنیدید که اسلام تاکید زیاد به علم کرده است! در کجا این تاکید ها آمده؟ آیه ای از قرآن؟ سنت پیامبرش؟ پیامبراسلام و 12 امام و 3 خلیفه و فرزندانشان کدامشان یک کتاب نوشته اند تا طلب علمشان را ثابت کنند؟ اگر کسی بدون سند عالم است، من هم عالم و دانشمندم! پیامبراسلام بزرگترین دستاوردش را که قرآن بود را مکتوب نکرد چون سواد خواندن و نوشتن نداشت، 2قرن بعد از پیامبر مکتب خانه بوجود آمد و نه در زمان حیات پیامبر!میگویند حدیث نبوی زیاد داریم در مورد علم: برای طلب علم حتی به چین بروید! از گهواره تا گور دانش بجویید و … آیا پیامبر خود به این گفته ها عمل کرد؟ آیا هیچکدام از فرزندان آنها به توصیه جد و پدرشان عمل کردند و به جای چین به دانشگاه حندی شاپور که کنار گوششان در ایران بود یا یونان بروند؟ تعریف روشنی از اسلام نداریم تا بتوانیم آنرا تجزیه تحلیل کنیم! اسلام یعنی متن قرآن؟ سنت پیامبر؟ تفسیر قرآن؟ احکام ثانویه فقها؟ جواب احتمالی ممکن است این باشد که اجتماع همه اینها اسلام است. ولی کتابت قرآن و نوشتن احادیث و سنت و تفسیر و احکام ثانویه که همه توسط «مسلمانان» که عیب دارند خلق شده است! آیا این مسلمانان معیوب این اسلام بی عیب را خلق کرده اند؟ برای پی بردن به اینکه عیب از اسلام است یا مسلمانان باید تعریف روشنی از اسلام ارائه داد و فهمید «اسلام» چیست. و اما تعریف «عیب»:
آیا شما این جملات را قبول میکنید؟ «مسیحیت به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسیحیان است»، «هندویسم به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست در هندوهاست». اگر این جملات درست است، پس چرا «اسلام بهترین دین است؟» اگر نه، چه عیبی در این ادیان هست که در اسلام نیست؟ شما تعریف روشنی از «عیب» دارید که ادیان را با این مجموعه عیوب مقایسه میکنید یا اینکه ملاک سنجش»عیب» اسلام است و دیگر ادیان را با اسلام مقایسه میکنید؟ اگر دیگران هم بخواهند دین خود را ملاک قرار دهند و اسلام را با ملاک خود مقایسه کنند، آیا باز هم اسلام بی عیب است؟ خلاصه اینکه باید یک لیست از «عیب ها» داشت و بعد هر دین و عقیده ای را با آن مقایسه کرد تا فهمید «اسلام بی عیب است یا عیبی هم دارد»
مسلمانی: چه کسی مسلمان محسوب میشود؟ ملاک مسلمانی چیست؟ آیا ملاک مسلمانی، اعتقاد به اصول دین (توحید، نبوت، معاد، (عدل، امامت)) و فروع دین (نماز، روزه ،خمس، زکات ،حج، جهاد ،امربه معروف، نهی از منکر، تولی،تبری) و گناهان کبیره است ؟(تعریف یکسان و روشنی از گناهان کبیره در اسلام نیست) یا مسلمانی اعتقاد به «اخلاق» است؟ اینکه سید جمال الدین گفته در غرب «مسلمانی» دیده، منظورش «اخلاق بشری» بوده یا اعتقاد به اصول و فروع و گناهان کبیره؟ مسلما در ممالک غیر مسلمان اعتقادی به اصول و فروع و گناه کبیره اسلام ندارند و در بعضی موارد حتی بر خلاف آن معتقدند. مثلا دین مرسوم در ژاپن اصلا توحید و نبوت و معاد که اصول دین اسلام هستند اعتقادی ندارند، آیا رفتار آنها هم «مسلمانی» است؟ اگر معتقدید «مسلمانی» همان «اخلاق» است، پس تفاوت اسلام با ادیان و مکاتب دیگر در چیست که اسلام بی عیب است بقیه معیوب؟
حکایت «اسلام به ذات خود ندارد عیبی» حکایت معلمی است که باور دارد کتابی که تدریس میکند بی عیب است و وقتی دانش آموزی اشکالی از کتاب نشان میدهد، معلم پاسخ میدهد که مشکل از کتاب نیست، مشکل از خوب درس نخواندن، خوب نفهمیدن و عقل ناقص دانش آموز است. اگر صد بار هم دانش آموز بیاید و اشکال را نشان دهد معلم باز بر این باور است که کتاب به ذات خود ندارد عیبی و عیب از خوانندگان کتاب است. حال چرا معلم بر این باور است؟ چون در خود کتاب نوشته که من بی عیبم؟ چون دیگران میگویند؟ معلم تعریف روشنی از «عیب» دارد؟ در این داستان، دانش آموز همیشه گناهکار است که خوب درس نخوانده و عقلش ناقص است و علمش محدود و معلم همیشه سربلند که جوابی داده و دانش آموز را پیچانده و در عین حال کتابی که تدریس میکند بی عیب است. اگر کسی بخواهد مسلمان واقعی و بی عیب باشد، چه کند؟ راه حلی در این اسلام ارائه شده؟ یا فقط باید باور کند که اسلام به ذات خود ندارد عیبی و همه عیب ها در پیروانش است؟
این ابهامی که در این شعر بیان کردم در گفته های دیگری هم هست. «اسلام بهترین دین است» میزان و ترازو برای سنجش بهترین بودن چیست؟ این ترازو چیست که اسلام در مقایسه با دین های دیگر بهترین شده است؟ یا مثلا «اگر میتوانید سوره ای مانند قرآن بیاورید» میزان مقایسه دیگر نوشته ها با سوره قرآن چیست تا مبارزه طلبی قرآن را پاسخ داد؟ چون ترازو و میزانی برای سنجش نیست هر کس هم بخواهد سوره ای بیاورد، هیچ وقت نمیتواند برنده مسابقه باشد.
وقتی تعریف روشنی برای 3 کلمه «اسلام» و «عیب» و «مسلمانی» یافتیم باید بدنبال جواب این سوال بود که:
اصلا در طول تاریخ «اسلام»، «مسلمانی» را که «عیبی» نداشته را میشناسید؟
نظر بدهید و نظر دیگران را هم بخوانید.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی! هر عیب که هست از مسلمانی ماست؟
فوریه 19, 2010 بدست تلنگر
در همين رابطه از تلويزيون جمهورى اسلامى از قول يك آخوند بى عمامه ميگفت كه زمان حضرت محمد و على هم اسلام [واقعى] پياده نشد! (كه اگه واقعا اونا ميتونستن پيادش كنن ديگه بنى أميه بايد اصلاح ميشد يا كسى امام على رو شهيد نميكرد) وقتى ميبينيم كه در زمان اون حضرات (به قول صداسيما) هم اسلام پياده نشد، ميتونيم پی ببريم مسلمانى واقعى يه كلمهى مجهوله و معيارى براى سنجش اون از مسلمانى ساختگى پيدا نميكنيم. عينا و با همين استدلال هم ميشه شك كرد به اينكه حكومت ايران داره با اسم اسلام جنايت ميكنه و اسلام واقعى چيزى بجز اينيه كه اينا ميگن. مگر اينكه كسى اشتباه منو بهم گوشزد كنه.
نازنین من همیشه منتظر نوشته های تازه شما هستم.
ماجرای اسلام و مسلمانی هم قصه ای است که تمام شدنی نیست!
به مرور زمان و با گسترش آموزش (حتی در همین کیفیتی که هست) باور به این خرافات و قصه ها کم و کمتر خواهد شد همانطور که در باقی دنیا اینطور است.
در مورد تفسیر فقط یک مطلب خنده دار را باید به این نازنین های کله پخته یادآوری کرد، برادر یا خواهری که فکر میکنی اسلام راه حل همه مشکلات و زندگی زیبا را فراهم کرده ولی باید به تفسیر قرآن رجوع کرد! میشود بفرمایی چرا خود محمد و علی و باقیشان تفسیر ننوشتند؟(-:
تا احمق در جهان هست این عمامه بسرها بی روزی نمی مانند.
سلام،
«نازنین من همیشه …»
«نازنین های کله پخته …»
من هم نازنین کله پخته هستم یا کله نپخته؟ 🙂
Il suffit d’avoir fait un peu de généalogie pour voir toutes les variations qu’ont pu subir les noms et que somme toute l&uctro;imporqanse n’en est pas bien grande, si ce n’est que cela sert à occuper quelques esprits curieux et à alimenter les pages de ce blog.On peut aussi jouer avec les balises !
(-:
نازنین کله شما پخته است ولی نه در آنش اسلام.
فرق آن کله پخته ها با پختگی شما در اینجاست که شما ذهن پرسشگر و جستجوگر داری آنها تقلید و باور کور کورانه.
واقعا برای خیلی ها این سوال مطرح هست.. من هم میگم می گن دین برای تذهیب زندگی انسانها و سلامت اخلاقی اومده. پس باید این دین در زندگی روزمره نمود پیدا کنه.. نمود دین اسلام هم که داریم می بینم تو همه ممالک اسلامی.. عیب از کجاست ؟ حد اقل یه جا پیدا نمیشه که مسلماناش از نظر اخلاقی درست حسابی باشن.. از کثیفی و شلختگی ظاهری گرفته تا فساد دولتی و فقر و بقیه چیزا.. خب یعنی یه جامعه اسلامی هم وجود نداره که اسلام واقعی توش پیاده بشه که ما ببینیم که واقعا بی عیب هست؟؟ ( البته واقعیش رو تو ایران داریم می بینیم )
—————————————————————-
تلنگر: این توقع شما است که دین باید برای تذهیب زندگی و سلامت اخلاقی انسانها باشه. شما اصول دین اسلام، فروع دین و گناهان کبیره آنرا که در نوشته برشمردم را در نظر بگیرید، کدامشان در خصوص سلامت اخلاقی است؟ بعضی از گناهان کبیره جنبه اخلاقی دارند ولی مشکل اینست که گناهان کبیره هم تعریف یکسان و محکمی ندارند. در حقیقت گناهان کبیره توسط فقها و مفسران تعریف شده تا به نیاز و توقع مردمی مثل شما که از دین دارید پاسخ دهند. وگرنه خود قرآن کوششی در شمردن گناه کبیره نکرده است.
اخلاقی که مطلوب شماست مربوط به روابط بین انسانهاست. در حالیکه اصول و فروع و گناهان کبیره در اسلام همه در جهت محکم کردن رابطه انسانها با الله است و نه رابطه انسانها با یکدیگر.
به همین سبب است که فردی نمازخوان است ولی بی اخلاق است. حاجی است و به حج رفته ولی بی اخلاق است. به خدای یگانه ایمان دارد ولی بی اخلاق است. چون اخلاق (رابطه خوب بین انسان و انسان) نه در اصول دین است و نه در فروع دین. حتی اخلاق نصفه نیمه ای هم که در گناهان کبیره هست بین مسلمانان است و نه بین انسانها. اصول دین و فروع دین میگوید حج برو، نماز بخوان،خمس بده،برای حفظ حکومت جهاد کن و … نمیگوید دروغ نگو، غیبت نکن،کسی را نکش و …
دقیقن درسته! اسلام واقعی همینیه که الآن داره توی ایران پیاده میشه.
اسلام از این واقعی تر هم داریم! و اون اسلامیه که طالبان و گروه القاعده دلش میخاد اونو پیاده کنه.
نوشتهٔ خیلی خوبی بود. بنظرام آمد لیست کاملی است از سوالاتی که برای اغلب ما که سالها تحت شستشوی مغزی دولت فخیمه قرار گرفته ایم، جسته و گریخته پیش آمده. جالب اینکه با استنباط به این نوشته و نظر «آرش»، و صد البته مشاهدات عینی روزمره، اسلام «واقعی» باید یک مدینه فاضله (به قول خودشان) – اتوپیا (به قول یونانی ها) – نیست در جهان / ناکجاآباد (به قول خودمان) باشد. که در هر سه صورت نشانگر توهمات اساسی و کلا بی ارتباط بودن این عبارت [اسلام «واقعی»] با عمل گرائی و عقل گرائی است.
مثال آخر معلم – کتاب – دانش آموز مرا به یاد این انداخت که در بسیاری از کشورها (غربی) اصولاً یک کتاب خاص درسی وجود ندارد و معلمین مجموعهای از کتابهای مرجع را بر اساس نیاز مورد استفاده قرار میدهند، که بخصوص در دورههای پائین تر (دبستان و راهنمایی) بسیار چشمگیر است. این رویه علاوه بر برآوردن امکان استفاده از بهترین کتابها/بخشها روحیه پژوهش را در دانش آموزان پرورش میدهد. که در حد خود میتواند همان مصداق عملی «برای طلب علم به چین بروید»، یا وسعت نظر داشتن، تفسیر شود. شاید در بین مسلمین همین ادعای بهترین و کاملترین بودن قرآن است که سبب انصراف از «سفر چین» میباشد. که در حد خود میتواند همان مصداق عملی تضاد در گفتهها و کردهها تفسیر شود!
ممنون از پستتون.
پیشنهاد میکنم حتمن مطالب این وبلاگ رو هم دنبال کنید که خیلی جالب و موشکافانه قرآن رو مورد نقد قرار میده:
http://iran000.blogspot.com
سخنان بسيار جالبي بود مخصوصا در باره معجزه. اما یک چیز در اسلام باعث شده که هرگز نتوانم دست از دین اسلام بردارم و آن هم خارق العاده بودن ترتیب ریاضی قران است. نمی توانم خودم را قانع کنم که ای کتاب با این همه نظم ریاضی مخصوصا در مورد عدد 19 معجزه نباشد. اما چیزی که هست این است که نباید انتظار داشت که بعد از 1400 سال ما به همان اسلام اصیل بطور کامل دسترسی داریم لدا همانطور که در حدیث آمده میگوید وقتی حضرت مهدی بیاید مردم فکر میکنند که دین جدیدی آورده. اما اکنون وظیفه عمل به آن چیزی است که در دست ماست نه اینکه رها کردن همه چیز و تابع همه شهوات شدن.
اگر شما فکر میکنید من در اشتباهم خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید مخصوصا به ایمیلم sayyedhassanalawi@yahoo.com
من چندین بار قصد کرده ام همه چیز را کنار بگدارم و فقظ خدا را در ذهنم بگذارم چون عقلم باور نمیکند باوجود نظم شگفت انگیز دنیا او نباشد.بعد به ذهنم رسید که پس دین او چیست آیا مارا که در خیلی از کارها اشتباه میکنیم همینطور رها کرده تا همه چیزها را خودمان با سعی و خطا بیابیم عقلم این را هم باور نکرد.به همین خاطر دنبال این بوده ام که آیا کاملتر از اسلام هم دینی هست؟ آیا در ادیان غیر سامی هم گزارشاتی از معجزه مثل زنده کردن مرده یا کتابی مثل قرآن با معجزات قابل لمس ریاضی هست؟ اگر هست لطفا به من نشان دهید. واقعا ممنون خواهم شد. من که هرچه در وب جستجو کردم نیافتم حتی به زبان انگلیسی.اما شاید شما دیده باشید.
بسیاری اوقات مطالبی مثل مطالب شما به ذهنم فشار می آورند و تصمیم به بی دین شدن میگیرم ولی باز این معجزه ریاضی قرآن مرا نمیگذارد. جون حتی بنده شخصا تعدادی از آنها را بررسی کرده و با زحمت شمرده ام دیدم درست بوده علت این شمردن هم این بود که با خودم گفتم شاید این اسلام باوران برای جلب مردم دروغ بگویند. نکته تنها در نظم دقیق ریاضی قرآن نیست بلکه در این جا هم هست که هیچ اشاره ای به آن در روایات نشده و این جدیدا حدود چهل سال قبل کشف شده.
کاری به این هم نداریم که بعضی ها از این مطلب سوء استفاده کردند. همیشه فرصت طلبان وجود دارند.
به عنوان مثال نسبت تکرار کلمات دریا (بحر یا ابحر در عربی ) به کلمه خشکی ( معادل کلمه بر درزبان عربی ) دقیقا معادل نسبت دریا به خشکی روی کره زمین است در موقع کشف این مطلب خارق العاده. نکته همچنین در اینجاست که ممکن است در آینده در قرآن جیزها بسیار دیگری کشف شود که تا بحال نشده همانطور که این مطالب برای 50 سال قبل ناشناخته بود.
به هرحال ممنون می شوم که مرا راهنمایی کنید . من در حال googling براي معجزه در ادیان دیگر بودم که به سایت شما برخودم.
good day
سوئالات را بچه دو ساله هم میکند این تلاش انسانهاست برای بدست اوردن جواب است اگر روزی دچار یک مریضی شدی به دکتر مراجعه کردی ایا دکتر تمام قسمت بدنت را که مشکل داره توزیع میده ومیگه که چه جوری ساخته شده شما اگر دنبال اطلاعت هستی مطالعه واقعی بکن
————————————————————
تلنگر:
۱) اگر از دکتر بخواهم که توضیح دهد موظف است که به ساده ترین حالت به من توضیح دهد. بدن من است و دکتر هم برای معاینه من و توضیح دادن به من از من پول میگیرید. این حق را دارم که به من توضیح دهد.
۲) دکتر دارو میدهد و خیلی راحت میشود چک کرد که آیا تشخیص و داروی او درست بوده یا نه. آیا پاسخ های طبیب دین هم را میتوان امتحان کرد؟ بهشت و جهنم که نسخه ای است که دین شناسان میدهند را میشود امتحان کرد ببینیم گفته این دکترها درست بوده یا مثل رمال ها و جادوگر ها حرفی زده اند که نمیشود نه درستی و نه اشتباه بودن آنرا سنجید؟
۳) یک راه مطالعه من همین وبلاگ است. سوالها و نظراتم را مینویسم و شما هم جواب و نظرات موافق یا مخالفت را مینویسی. بهترین شادی نباشد ولی یکی از راههای مطالعه است.
من خیلی اتفاقی به به این وبلاگ برخوردم.با بعضی از نظرات شما موافقم .اینکه برای خیلی از کلمات و معیارهایی که ما به کار میبریم هیچ تعریف معینی وجود ندارد.ولی تناسبات و توازنات قران واقعا حیرت انگیز است.
اصلا هرکاری کنید نمی توانید بگوییدکسی که خودش سواد نداشته بتواند چیزهایی را بگویید که ما تازه قادر به کشف رمز و راز های آن شده ایم.
سرود یعنی یکی بشتر ازدرود برشما من یکبار از اسلام کلا کشیدم بیرون ولی باز هم با مطالعه مجزه ریاضی قران که ردست و راست بود مسلمان شدم حالا یک راه پیدا کنید که این معجزه ریاضی توجیه شود
انگاه بدنده دوباره حرفهای شما را قبول میکنم بای
عزیز چرا اینقدر چرت و پرت میگی صغرا کبرا کنار هم چیندی با یه سری سوال های احمقانه که بدون جواب ویا با یه مثال چرت سر هم کردی ای کاش به جای این یکم کتاب می خوندی که جواب همه ی این سوال های چرت و پرتی که دادی پیدا کنی کمک خواستی بگو بهت بگم چه کتابی بخونی.
Salam,khahesh mikonam ba deghat bekhanid
گزیده ای از فرمان مبارك حضرت امیر علی عليه السلام به مالك اشتر.اين فرمان راامام عليه السلام براى«اشتر نخعى»به هنگامى كه او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است.53 نهج البلاغه .
لطف مهربانى به بملت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز . چونان حیوانى درنده مباش كه خوردنشان را غنیمت شمارى ، زیرا آنان دو گروهند یا همكیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش . از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایى عارضشان خواهد شد و ، بعمد یا خطا ، لغزشهایى كنند ، پس ، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده ، همانگونه كه دوست دارى كه خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد . زیرا تو برتر از آنها هستى و ، آنكه تو را بر آن سرزمین ولایت داده ، برتر از توست و خداوند برتر از كسى است كه تو را ولایت داده است . ساختن كارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است . اى مالك ، خود را براى جنگ با خدا بسیج مكن كه تو را در برابر خشم او توانى نیست و از عفو و بخشایش او هرگز بى نیاز نخواهى بود.
هرگاه كسى را بخشودى ، از كرده خود پشیمان مشو و هرگاه كسى را عقوبت نمودى ، از كرده خود شادمان مباش . هرگز به خشمى ، كه از آنت امكان رهایى هست ، مشتاب و مگوى كه مرا بر شما امیر ساختهاند و باید فرمان من اطاعت شود . زیرا ، چنین پندارى سبب فساد دل و سستى دین و نزدیك شدن دگرگونیها در نعمتهاست . هرگاه ، از سلطه و قدرتى كه در آن هستى در تو نخوتى یا غرورى پدید آمد به عظمت ملك خداوند بنگر كه برتر از توست و بر كارهایى تواناست كه تو را بر آنها توانایى نیست.
هیچ چیز چون ستمكارى ، نعمت خدا را دیگرگون نكند و خشم خدا را برنینگیزد ، زیرا خدا دعاى ستمدیدگان را مى شنود و در كمین ستمكاران است . باید كه محبوبترین كارها در نزد تو ، كارهایى باشد كه با میانه روى سازگارتر بود و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعیت را در پى داشته باشد زیرا خشم تودههاى مردم ، خشنودى نزدیكان را زیر پاى بسپرد و حال آنكه ، خشم نزدیكان اگر توده هاى مردم از تو خشنود باشند ، ناچیز گردد .
و باید كه دورترین افراد رعیت از تو و دشمنترین آنان در نزد تو ، كسى باشد كه بیش از دیگران عیبجوى مردم است . زیرا در مردم عیبهایى است و والى از هر كس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است . از عیبهاى مردم آنچه از نظرت پنهان است ، مخواه كه آشكار شود ، زیرا آنچه بر عهده توست ، پاكیزه ساختن چیزهایى است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشیده است ، داورى كند . تا توانى عیبهاى دیگران را بپوشان ، تا خداوند عیبهاى تو را كه خواهى از رعیت مستور بماند ، بپوشاند . و از مردم گره هر كینه اى را بگشاى و از دل بیرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشتهاند ، به تغافل زن و گفته سخن چین را تصدیق مكن . زیرا سخن چین ، خیانتكار است ، هر چند ، خود را چون نیكخواهان وانماید . با بخیلان رأى مزن كه تو را از جود و بخشش باز دارند و نه با حریصان ، زیرا حرص و طمع را در چشم تو مى آرایند كه بخل و ترس و آزمندى ، خصلتهایى گوناگون هستند كه سوء ظن به خدا همه را دربر دارد .
و باید كه برگزیدهترین وزیران تو كسانى باشند كه سخن حق بر زبان آرند ، هر چند ، حق تلخ باشد و در كارهایى كه خداوند بر دوستانش نمى پسندد كمتر تو را یارى كنند ، هر چند ، كه این سخنان و كارها تو را ناخوش آید.
با دانشمندان و حكیمان ، فراوان ، گفتگو كن در تثبیت آنچه امور بلاد تو را به صلاح مى آورد .
آنگاه از لشكریان خود آن را كه در نظرت نیكخواهترین آنها به خدا و پیامبر او و امام توست ، به كار برگمار . اینان باید پاكدامنترین و شكیباترین افراد سپاه باشند ، دیر خشمناك شوند و چون از آنها پوزش خواهند ، آرامش یابند . به ناتوانان ، مهربان و بر زورمندان ، سختگیر باشند . درشتیشان به ستم بر نینگیرد و نرمیشان برجاى ننشاند .
و بنگر تا یاران كارگزارانت تو را به خیانت نیالایند . هر گاه یكى از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان گواهى دادند ، همین خبرها تو را بس بود . باید به سبب خیانتى كه كرده تنش را به تنبیه بیازارى و از كارى كه كرده است ، بازخواست نمایى . سپس ، خوار و ذلیلش سازى و مهر خیانت بر او زنى و ننك تهمت را بر گردنش آویزى .
پس از احتكار منع كن كه رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) از آن منع كرده است و باید خرید و فروش به آسانى صورت گیرد و بر موازین عدل ، به گونهاى كه در بها ، نه فروشنده زیان بیند و نه بر خریدار اجحاف شود . پس از آنكه احتكار را ممنوع داشتى ، اگر كسى باز هم دست به احتكار كالا زد ، كیفرش ده و عقوبتش كن تا سبب عبرت دیگران گردد ولى كار به اسراف نكشد .
خدا را ، خدا را ، در باب طبقه فرودین : كسانى كه بیچارگاناند از مساكین و نیازمندان و بینوایان و زمینگیران . در این طبقه ، مردمى هستند سائل و مردمى هستند ، كه در عین نیاز روى سؤال ندارند . خداوند حقى براى ایشان مقرر داشته و از تو خواسته است كه آن را رعایت كنى ، پس ، در نگهداشت آن بكوش . براى اینان در بیت المال خود حقى مقرر دار و نیز بخشى از غلات اراضى خالصه اسلام را ، در هر شهرى ، به آنان اختصاص ده . زیرا براى دورترینشان همان حقى است كه نزدیكترینشان از آن برخوردارند . و از تو خواسته اند كه حق همه را ، اعم از دور و نزدیك ، نیكو رعایت كنى . سرمستى و غرور ، تو را از ایشان غافل نسازد ، زیرا این بهانه كه كارهاى خرد را به سبب پرداختن به كارهاى مهم و بزرگ از دست هشتن ، هرگز پذیرفته نخواهد شد . پس همت خود را از پرداختن به نیازهایشان دریغ مدار و به تكبر بر آنان چهره دژم منماى و كارهاى كسانى را كه به تو دست نتوانند یافت ، خود ، تفقد و بازجست نماى . اینان مردمى هستند كه در نظر دیگران بیمقدارند و مورد تحقیر رجال حكومت . كسانى از امینان خود را كه خداى ترس و فروتن باشند ، براى نگریستن در كارهایشان برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش كنند . با مردم چنان باش ، كه در روز حساب كه خدا را دیدار مى كنى ، عذرت پذیرفته آید كه گروه ناتوانان و بینوایان به عدالت تو نیازمندتر از دیگرانند و چنان باش كه براى یك یك آنان در پیشگاه خداوندى ، در اداى حق ایشان ، عذرى توانى داشت . تیمار دار یتیمان باش و غمخوار پیران از كار افتاده كه بیچاره اند و دست سؤال پیش كس دراز نكنند و این كار بر والیان دشوار و گران است و هرگونه حقى دشوار و گران آید . و گاه باشد كه خداوند این دشواریها را براى كسانى كه خواستار عاقبت نیك هستند ، آسان مى سازد . آنان خود را به شكیبایى وامى دارند و به وعده راست خداوند ،
براى دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین ، مجلسى كه همگان در آن حاضر توانند شد و ، براى خدایى كه آفریدگار توست ، در برابرشان فروتنى نمایى و بفرماى تا سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسپانان به یك سو شوند ، تا سخنگویشان بى هراس و بىلكنت زبان سخن خویش بگوید . كه من از رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) بارها شنیدم كه مى گفت : پاك و آراسته نیست امتى كه در آن امت ، زیردست نتواند بدون لكنت زبان حق خود را از قوى دست بستاند .
پس تحمل نماى ، درشتگویى یا عجز آنها را در سخن گفتن . و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداوند درهاى رحمتش را به روى تو بگشاید و ثواب طاعتش را به تو عنایت فرماید . اگر چیزى مى بخشى ، چنان بخش كه گویى تو را گوارا افتاده است و اگر منع مى كنى ، باید كه منع تو با مهربانى و پوزشخواهى همراه بود .
اجراى حق را درباره هر كه باشد ، چه خویشاوند و چه بیگانه ، لازم بدار و در این كار شكیبایى به خرج ده كه خداوند پاداش شكیبایى تو را خواهد داد . هر چند ، در اجراى عدالت ، خویشاوندان و نزدیكان تو را زیان رسد . پس چشم به عاقبت دار ، هر چند ، تحمل آن بر تو سنگین آید كه عاقبتى نیك و پسندیده است .
اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند ، از آن روى برمتاب كه خشنودى خداى در آن نهفته است . صلح سبب بر آسودن سپاهیانت شود و تو را از غم و رنج برده اند و كشورت را امنیت بخشد . ولى ، پس از پیمان صلح ، از دشمن برحذر باش و نیك برحذر باش . زیرا دشمن ، چه بسا نزدیكى كند تا تو را به غفلت فرو گیرد . پس دوراندیشى را از دست منه و حسن ظن را به یك سو نه و اگر میان خود و دشمنت پیمان دوستى بستى و امانش دادى به عهد خویش وفا كن و امانى را كه دادهاى ، نیك ، رعایت نماى . در برابر پیمانى كه بستهاى و امانى كه داده اى خود را سپر ساز ، زیرا هیچ یك از واجبات خداوندى كه مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید ، در آن همداستان و هم رأى هستند ، بزرگتر از وفاى به عهد و پیمان نیست . حتى مشركان هم وفاى به عهد را در میان خود لازم مى شمردند ، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شكنى را دریافته بودند . پس در آنچه بر عهده گرفته اى ، خیانت مكن و پیمانت را مشكن و خصمت را به پیمان مفریب . زیرا تنها نادانان شقى در برابر خداى تعالى ، دلیرى كنند .
بپرهیز از خونها و خونریزیهاى بناحق . زیرا هیچ چیز ، بیش از خونریزى بناحق ، موجب كیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نكشد و رشته عمر را نبرد . خداوند سبحان ، چون در روز حساب به داورى در میان مردم پردازد ، نخستین داورى او درباره خونهایى است كه مردم از یكدیگر ریخته اند . پس مباد كه حكومت خود را با ریختن خون حرام تقویت كنى ، زیرا ریختن چنان خونى نه تنها حكومت را ناتوان و سست سازد ، بلكه آن را از میان برمى دارد یا به دیگران مى سپارد .
زنهار از اینكه به احسان خود بر رعیت منت گذارى یا آنچه براى آنها كرده اى ، بزرگش شمارى یا وعده دهى و خلاف آن كنى . زیرا منت نهادن احسان را باطل كند و بزرگ شمردن كار ، نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده ، سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود . خداى تعالى فرماید : خداوند سخت به خشم مىآید كه چیزى بگویید و به جاى نیاورید .
به هنگام خشم خویشتندار باش و از شدت تندى و تیزى خود بكاه و دست به روى كس بر مدار و سخن زشت بر زبان میاور و از اینهمه ، خود را در امان دار باز ایستادن از دشنام گویى و به تأخیرافكندن قهر خصم ، تا خشمت فرو نشیند و زمام اختیارت به دستت آید .
و من این عهدنامه را كه براى تو نوشتهام به وصیت او پایان مى دهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم . و از این عهد نامه [ كه پایان آن است ] از خداى مى طلبم كه به رحمت واسعه خود و قدرت عظیمش در برآوردن هر مطلوبى مرا و تو را توفیق دهد به چیزى كه خشنودیش در آن است ، از داشتن عذرى آشكار در برابر او و آفریدگانش و آوازه نیك در میان بندگانش و نشانه هاى نیك در بلادش و كمال نعمت او و فراوانى كرمش . و اینكه كار من و تو را به سعادت و شهادت به پایان رساند ، به آنچه در نزد اوست مشتاقیم و السلام على رسول الله صلى الله علیه و آله الطیبین الطاهرین
Mojtaba az Hamburg
عيب و نقص در عقل شماست، كه سوالهاى عاميانه كذاشته!